غزلیات سعدی(11) : با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
غزلیات سعدی(11) : با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390
بازدید : 413
نویسنده : پرویز طهماسبی
با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب چون کمان در بازو آرد سروقد سیمتن می​رود تا در کمند افتد به پای خویشتن کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی                  
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را با یکی افتاده​ام کو بگسلد زنجیر را آرزویم می​کند کآماج باشم تیر را گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را شکر از پستان مادر خورده​ای یا شیر را نقد را باش ای پسر کآفت بود تاخیر را هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را



:: موضوعات مرتبط: سعدی , ,
:: برچسب‌ها: سعدی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: